اپیزود هشتم رادیو خیابان: «بخوان، دوباره بخوان!» ( بخش نخست)
در این قسمت از رادیو خیابان به ارتباط جنسیت، آواز، سکوت اجباری و فضاهای عمومی میپردازیم. سکوتی که قرنهاست بر سینهی زنان سنگینی میکند و آوازی که تحول را نوید میدهد و نظم مردسالار را برهم میزند. از قمرالملوک وزیری میگوییم. شخصیتی که پیشروهای زمانهاش شیفتهاش شدند و با گذشت نزدیک به یک سده از فعالیتهایش، همچنان نماد عاملیت، جسارت و تابوشکنی برای زنان ایرانی است. مرور مختصری میکنیم بر تحولی که انقلاب ۵۷ بر زندگی عدهای از خوانندگان سرشناس زن تحمیل کرد. با فراواز فروردین درباره کمپین «حق آواز زنان» گفتگو میکنیم، و طبق روال رادیو خیابان خوانندهای جسور و پرکار همراه ماست که از تجربه و شیوه کارش میگوید: هانیه کیان.
با استقرار حکومت اسلامی پس از انقلاب ١٣۵٧ ممنوعیت صدای زنان در ایران از شرع و عرف در میان گروھی از افراد سنتی و مذھبی، به قانون نانوشتهای برای سکوت اجباری ھمه زنان بدل شد. صدای زن اگرچه از نظر قانونی ھرگز ممنوع نشد، اما در عمل با فشار نهادھای مذھبی از اجرای رسمی عمومی حذف شد. گرچه سهم برابر از فضاھا را از زنان دریغ کرد، ھرگز نتوانست آنها را از خواندن باز دارد.
اما تلاش برای کنترل صدای زن در تاریخ جهان ھم داستان خودش را دارد. از اروپای قرون وسطا تا عربستان امروز، در این قسمت از رادیو خیابان به ارتباط جنسیت، آواز و سکوت اجباری میپردازیم. سکوتی که قرنھاست بر سینه زنان سنگینی میکند و آوازی که تحول را نوید میدھد و نظم مردسالار را برھم میزند.
قمرالملوک وزیری؛ صدای عصیانگر
«صد قرن هزارساله باید، تا یک قمرالملوک زاید»

در سال ۱۲۸۴ در تاکستان قزوین به دنیا آمد. مادرش خیلی زود بر اثر ابتلا به حصبه درگذشت. سرپرستی او به مادربزرگش سپرده شد: خیرالنسا، که روضهخوان حرم ناصرالدین شاه بود. «مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم، چرا که همان پامنبری کردنها به من جرأت خوانندگی داد». جوان بود که با آشنایی با مرتضی نیداوود به جهان حرفهای موسیقی وارد شد. گفته میشود که ۲۰۰ صفحه از او ضبط شده است. در ۱۹ سالگی، نخستین زن دوران معاصر بود که بیحجاب در برابر زن و مرد به روی صحنه رفت و خواند، در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل تهران. نظمیه او را همان شب کنسرت دستگیر کرد و از او برای عدم تکرار این کار تعهد گرفت. قمر اما با سماجت و جسارت ادامه داد و راه را برای زنان پس از خودش باز کرد. در میان مشروطهخواهها و روشنفکران از جمله عارف قزوینی، محمدتقی بهار بهار و ایرج میرزا، قمر شخصیتی الهامبخش و تحسینبرانگیز بود. قمر برای اقشار مختلف خواند، آواز را از انحصار اشراف بیرون کشید و نظم طبقاتی اجتماع آن روز را برهم زد. او در ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در شمیران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپرده شد. در سوگش نوشتند:
صد قرن هزار ساله باید / تا یک قمرالملوک زاید
او در وصیتنامهاش نوشت: «... من مردهام اما خاطرهٔ حیات هنریام نمردهاست. وقتی که تو، این درددلهای مرا میخوانی، من زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفتهام. دیگر از حنجرهٔ خشکم صوتی برنمیخیزد و دنیایم تاریک و خاموش است اما روحم عظمتش را از دست نداده و هنرم را بنده زور و زر و خیانت نکردم. مطمئنم کسی بعد از مرگم، از من بدگویی نمیکند. من هیچ ثروتی ندارم، اما دلهای یتیمانی را دارم که به خاطر مرگم از غم مالامال میشوند. چشمهایی را دارم که در فقدانم اشک میریزند. همانهایی که با پولم پرورش یافتند، شوهر کردند، داماد شدند و به جای اینکه جایشان در مراکز فساد و زندان باشد، انسانهای خوشبختی هستند…»
آواز زن، قدغن!
سرنوشت برخی از زنان خواننده مهم و تاثیرگذار در مقطع انقلاب ۱۳۵۷

وقوع انقلاب در ایران زندگی زنان خواننده را زیرورو کرد. افرادی که تا آن روز صدایشان بخشی تفکیکناپذیر از عرصه عمومی شده بود و خاطرات جمعی فراوانی برای ایرانیان خلق کرده بودند، به ناگاه یا مجبور شدند برای نجات جانشان فرار کنند و یا برای مدتها خانهنشین شوند. یک چیز میان همه آنها مشترک بود: از صحنههای عمومی پایین کشیده شدند و از فضای عمومی حذف شدند. سرنوشت تکاندهنده و دردناک برخی از این چهرههای تاثیرگذار را مرور میکنیم:
دلکش: پس از انقلاب خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. در ۱۳۷۹ بعد از ۲۰ سال سکوت اجباری برای چند کنسرت به آمریکا رفت و به ایران بازگشت. او در شهریور ۱۳۸۳ در تهران و در بیمارستان درگذشت و بدون هیچ مراسم ویژهای در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
ملوک ضرابی: پس از انقلاب در ایران ماند و بعد از ۲۱ سال سکوت در آپارتمان شخصیاش در تهران درگذشت.
پریسا: پس از انقلاب فعالیتهای اجراییاش متوقف شد و تنها به تدریس در خانه خودش پرداخت. به گفته خودش « به اجبار در سن ۲۶ سالگی بازنشسته شدم، بازنشستگی اجباری.» تا کنون شاگردان بسیاری را با موسیقی ایرانی آشنا کرده است. در تهران زندگی میکند و به کنسرت بانوان اعتقادی ندارد. «من هیچ وقت از این موضوع استقبال نکردهام و هیچ وقت هم برنامهای در ایران به این صورت اجرا نکردهام. چون اعتقادی ندارم که فقط باید برای خانمها خواند. این نوع موسیقی به جنسیت آدمها کاری ندارد و با روح انسانها سر و کار دارد.» پریسا اجراهایی خارج از ایران برگزار کرده است.
سوسن: پس از انقلاب برای امرار معاش به خواندن در مهمانیهای خصوصی پرداخت. پس از دستگیری در دو مهمانی و تحمل دو مرتبه ۷۴ ضربه شلاق، خوانندگی را کنار گذاشت. سرانجام از راه زمینی از ایران خارج شد و در نهایت در آمریکا در سال۱۳۸۳ درگذشت.
گوگوش: پس از انقلاب به «دادگاههای انقلاب اسلامی» احضار شد. بعد از دو دهه سکوت و خانهنشینی اجباری در سال ۱۳۷۹ موفق به خروج از ایران شد و فعالیت هنری خود را از سرگرفت که با استقبال بینظیری مواجه شد.
سیما بینا: پس از انقلاب در ایران ماند و در نبود فضای ارائه و اجرا بیشتر به فعالیت پژوهشیاش در زمینه موسیقیهای بومی ادامه داده است. او خارج از ایران کنسرت برگزار میکند و در داخل به اجراهای خصوصی یا مخصوص بانوان میپردازد.
پوران: پس از انقلاب پوران به آمریکا رفت و در اواخر دهه ۶۰ به ایران بازگشت. در ایران دچار بیماری سرطان شد و وقتی برای درمان دوباره قصد بازگشت به آمریکا را داشت ممنوعالخروج شد، بخشی از اموالش مصادره شد و سرانجام در سال ۱۳۶۹ درگذشت.
سیمین غانم: بیش از دو دهه پس از انقلاب سکوت کرد. برای نخستین بار توانست در سال ۱۳۷۸ کنسرت مخصوص زنان برگزار کند. در حال حاضر در ایران به سر میبرد و گهگاه به اجرای مخصوص زنان میپردازد.
هایده: کمی پیش از انقلاب به بریتانیا رفته بود و پس از انقلاب به آمریکا رفت و دیگر به ایران بازنگشت. تا پایان عمرش این اتفاق را تلخترین واقعه زندگیاش میدانست. او در بسیاری از ترانههایش از غم دوری از ایران و غربت خوانده. هایده در سال ۱۳۶۸ درگذشت.
کاستراتوها و حذف زنان از آواز مذهبی

با قدرت گرفتن کلیسا در قرنهای نخست ظهور مسیحیت، زنان کمکم از حضور در عرصه موسیقی مذھبی منع شدند. در قرن سوم میلادی یک اسقف اعظم به جرم استخدام زنان به عنوان خواننده، محکوم و برکنار شد. سختگیری کلیسا در طول زمان ادامه یافت، در قرن ششم افراد زنان ازحضور در نزدیکی محراب کلیسا و اطراف گروه کُر کلیسا منع شدند. خواندن زنان در قرن نهم به صورت رسمی با فرمان پاپ لئوی چهارم ممنوع اعلام شد.
برای جبران صدا با رنگ صوتی بالا در آوازھای مذھبی، استفاده از پسرھا پیش از سن بلوغ جایگزین صدای زنان شد. اما برای آن که با رشد این پسرھا جایگاه صدایشان ھم تغییر میکرد، کلیسا چاره دیگری اندیشید.
کاستراتوھا پسرانی بودند که پیش از رسیدن به دوران بلوغ عقیم میشدند. تاثیر اولیه عمل بر این افراد این بود که صدای آنها در حدود نتهای زیر پیش از بلوغ میماند. عمل اخته کردن ھیچگاه قانونی نبود و ھر پزشکی حاضر نبود به انجام آن تن بدھد. بنابراین خانوادهای که تصمیم میگرفت پسر خود را اخته کند باید دلایلی برای تصادفی که این کار را توجیه کند میتراشید، اینکه مثلا پسربچه از اسب افتاده بود یا مثلا گراز وحشی به او حمله کرده بود.
قرنهای ١٧ و ١٨ اوج درخشش کاستراتوھا بود چرا که به اپرا راه پیدا کردند. ھم زمان با ظهور اپرا در قرن ١٧ پای زنان ھم به موسیقی غیرمذھبی باز شد. در پایان قرن ١٨، مخالفتها و انتقادھا از اخته کردن پسرھا بالا گرفت. ھمچنین سلیقهی عمومی موسیقی متحول شد و با شروع دوران کلاسیک در موسیقی، استفاده از صدای زنان اھمیت زیادی پیدا کرد. پایان دوران کاستراتوھا به این ترتیب فرا رسید.
[تصویر مربوط به الساندرو مورچی است که یکی از آخرین خوانندگان کاستراتو بود. او در سال ١٩٢٢ درگذشت.]
اجازه بیاجازه
بحث حقوقی خوانندگی زنان

هیچ قانونی درباره ممنوعیت آواز زنان در قوانین ایران وجود ندارد، اما در عمل به خاطر فتواھای مذھبی و نفوذ افراطیها بر نهادهای اجرایی مجوزی برای خواندن عمومی زنان صادر نمیشود.
با پیوند خوردن قدرت مذھب به قدرت سیاسی در مقطع انقلاب ١٣۵٧ نفوذ رھبران مذھبی بر بدن و حقوق زنان بسیار افزایش یافت. از جمله مواردی که دچار تغییر اساسی شد مساله آواز خواندن بود. ھیچ کجا در قوانین جمهوری اسلامی اشارهای به ممنوعیت آواز زنان نشده، اما در عمل آنچه تصمیمگیرنده است، نظر و فتوای رھبران مذھبی است. زنان برای برگزاری کنسرت نیاز به گرفتن مجوز از وزارت فرھنگ و ارشاد اسلامی دارند. این وزارتخانه ھم تحت فشار نیروھای مذھبی در رویه ھرگز مجوزی جز در مورد کنسرت مخصوص بانوان صادر نمیکند. علی خامنهای در فتوایی در این باره گفته: «اگر صدای زن (چه به صورت تکخوانی و یا ھمخوانی با زنان و یا با مردان) به صورت غنا نباشد و گوش دادن به صدای او ھم به قصد لذت نباشد اشکال ندارد اما اگر مفسده داشته باشد و یا تحریک شهوت کند جایز نیست.»
اما در ھمین یک جمله مفاھیم زیادی وجود دارد از جمله غنا، فساد، لذت و شهوت که ھمگی گنگ و قابل تفسیر است. گرچه در بین رھبران شیعه افرادی ھم ھستند که خواندن زنان را بدون اشکال میدانند، اما در عمل ھر جا که لازم بوده جلوی فعالیت خوانندگان زن با ھمین تفسیرھا و تاویلها گرفته شده و آنها با قوانین روشن و مشخصی روبرو نیستند. زنان اگر بدون مجوز اجرایی برگزار کنند ممکن است با ھمین خوانشها، به جرم «اختلال در نظم عمومی» به سه ماه تا یک سال زندان و تا ٧۴ ضربه شلاق محکوم شوند. این در حالی است که بیلبوردھای شهرها پر از تبلیغات کنسرت خوانندگان مرد است، سالنها، فروش و مطبوعات ھمگی در انحصار آنهاست.